طلا از دیرباز پناهگاهی امن برای سرمایهگذاری در دوران بیثباتی بوده و آهنآلات هم ستون فقرات صنایع و پروژههای عمرانی هستند. اما آیا این دو واقعاً به هم مرتبطاند؟ آیا نوسانات قیمت طلا میتواند بر هزینه میلگرد، فولاد یا ورق گالوانیزه اثر بگذارد؟ بازارهای مالی و صنعتی همیشه تحت تأثیر نیروهای آشکار و نهانی هستند که گاهی به سادگی قابل ردیابی نیستند. در این مسیر، ما نه تنها عوامل تعیینکننده قیمت آهنآلات و طلا را زیر ذرهبین میگذاریم، بلکه سعی میکنیم با نگاهی به نوسانات دلار، که به عنوان پل ارتباطی میان این دو عمل میکند، پیشبینیهایی ملموس از آینده قیمت محصولات صنعتی مثل قیمت میلگرد ارائه دهیم. آیا در شرایط فعلی بهتر است سرمایه خود را به سمت طلا سوق دهیم یا آهنآلات؟! این سؤالی است که در پایان این نوشته به آن پاسخ خواهیم داد، پس با ما همراه باشید.
برای فهمیدن اینکه قیمت آهنآلات چگونه شکل میگیرد، باید ابتدا به سراغ ریشههای این بازار برویم. یکی از اصلیترین نیروهای شکلدهنده قیمت آهنآلات، تعادل میان عرضه و تقاضاست. وقتی پروژههای عمرانی و صنعتی در یک کشور یا منطقه رونق میگیرند، نیاز به میلگرد، تیرآهن و ورقهای فولادی سر به فلک میکشد. در چنین شرایطی، اگر عرضه نتواند همپای این نیاز رشد کند، قیمتها به سرعت بالا میروند. برعکس، در دوران رکود، وقتی ساختوسازها متوقف میشوند و کارخانهها با ظرفیت کمتری کار میکنند، انبارها پر میشود و قیمتها یک روند کاهشی خواهند داشت. این یک قانون ساده اما قدرتمند است و در همه بازارها صدق میکند.
اما هزینههای تولید هم در این میان نقشی اساسی دارند. برای ساخت آهنآلات، به سنگ آهن، انرژی، نیروی کار و تجهیزات پیشرفته نیاز است. اگر قیمت سنگ آهن در بازارهای جهانی بالا برود، یا اگر هزینه برق و گاز به دلیل شرایط سیاسی یا اقتصادی افزایش یابد، این تغییرات به سرعت در قیمت نهایی محصول منعکس میشوند. مثلاً فرض کنید یک بحران انرژی در اروپا رخ دهد؛ کارخانههای فولادسازی که به گاز وابستهاند، ناچارند هزینه بیشتری بپردازند و این افزایش به مصرفکننده نهایی منتقل میشود.
در کنار اینها، تجارت بینالمللی هم نمیتواند نادیده گرفته شود. بسیاری از کشورها، به ویژه آنهایی که منابع طبیعی محدودی دارند، برای تأمین آهنآلات یا مواد اولیه آن به واردات وابستهاند. وقتی ارزش دلار بالا میرود، هزینه خرید از خارج افزایش مییابد و این فشار به بازار داخلی هم منتقل میشود. از سوی دیگر، اگر کشوری صادرکننده آهنآلات باشد، کاهش ارزش پول محلی میتواند سودآوری صادرات را بیشتر کند و عرضه داخلی را تحت تأثیر قرار دهد. این زنجیره پیچیده نشان میدهد که قیمت آهنآلات تنها به یک یا دو عامل محدود نمیشود، بلکه تحت تأثیر شبکهای از متغیرها قرار دارد که هر کدام به نوبه خود داستانی برای گفتن دارند.
طلا با آهنآلات تفاوتهای اساسی دارد؛ یکی کالایی صنعتی است که مصرف میشود، دیگری داراییای است که ذخیره میشود. اما چه چیزی باعث میشود قیمت این فلز گرانبها بالا برود یا پایین بیاید؟
اولین چیزی که باید به آن توجه کنیم، نقش طلا به عنوان پناهگاه امن است. وقتی دنیا به هم میریزد، وقتی جنگها شعلهور میشوند یا وقتی بازارهای مالی به لرزه درمیآیند، سرمایهگذاران به سمت طلا هجوم میبرند. این رفتار ریشه در تاریخ دارد؛ طلا همیشه نماد ثبات بوده، چیزی که در برابر بادهای ناپایدار اقتصاد میایستد. مثلاً در بحران مالی سال 2008، وقتی بانکها یکی پس از دیگری ورشکست میشدند، قیمت طلا جهش کرد چون مردم به دنبال جایی امن برای پولشان بودند. این یعنی بیثباتی اقتصادی، چه در سطح ملی و چه جهانی، یکی از بزرگترین محرکهای قیمت طلاست.
نرخ بهره هم بازیگر مهم دیگری در این صحنه است. وقتی بانکهای مرکزی، مثل فدرال رزرو در آمریکا، نرخ بهره را بالا میبرند، نگه داشتن طلایی که سودی نمیدهد، کمتر جذاب میشود. در این حالت، سرمایهها به سمت اوراق قرضه یا حسابهای بانکی میروند و قیمت طلا پایین میآید. اما وقتی نرخ بهره کم میشود، داستان برعکس میشود؛ طلا دوباره میدرخشد و سرمایهگذاران به آن روی میآورند. این رابطه معکوس بین نرخ بهره و طلا، قانونی نانوشته در بازارهای مالی است.
ارزش دلار هم نمیتواند از این معادله کنار گذاشته شود. از آنجا که طلا در بازارهای جهانی به دلار قیمتگذاری میشود، وقتی دلار ضعیف میشود، خرید طلا برای کسانی که ارزهای دیگر دارند ارزانتر میشود و تقاضا بالا میرود.
عرضه و تقاضای فیزیکی هم نقش خودشان را دارند. استخراج طلا کاری پرهزینه و زمانبر است و اگر معادن بزرگ به مشکل بخورند یا تولید کم شود، عرضه محدود میشود. از طرف دیگر، تقاضا برای جواهرات در کشورهایی مثل هند، یا خرید طلا توسط بانکهای مرکزی، میتواند قیمت را به سمت بالا سوق دهد.
حالا که با عوامل پشت پرده قیمت آهنآلات و طلا آشنا شدیم، وقت آن است که به سؤال سوالی این مقاله بپردازیم: آیا این دو واقعاً به هم ربط دارند؟ روی کاغذ، ممکن است اینطور به نظر نیاید. آهنآلات برای ساختن پلها و آسمانخراشها به کار میرود، در حالی که طلا در خزانهها و گردنبندها جا خوش میکند. اما وقتی عمیقتر نگاه کنیم، میبینیم که این دو، هرچند از دو دنیای متفاوت میآیند، در یک اکوسیستم اقتصادی بزرگتر به هم گره خوردهاند.
اولین چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که هیچ ارتباط مستقیمی بین این دو وجود ندارد. یعنی بالا رفتن قیمت طلا به خودی خود باعث نمیشود که قیمت میلگرد یا ورق گالوانیزه تغییر کند. اما وقتی به لایههای عمیقتر اقتصاد نگاه میکنیم، میبینیم که این دو از طریق نیروهای غیرمستقیمی مثل انتظارات بازار، تورم و نوسانات ارزی به هم وصل میشوند.
فرض کنید دنیا وارد یک بحران بزرگ مثل جنگ یا فروپاشی مالی شود. در این حالت، قیمت طلا به دلیل هجوم سرمایهگذاران به داراییهای امن بالا میرود. همزمان، این بیثباتی میتواند پروژههای ساختمانی و صنعتی را متوقف کند، چون سرمایهگذاران و شرکتها محتاطتر میشوند. وقتی تقاضا برای آهنآلات کم شود، قیمت آن هم تحت فشار قرار میگیرد. پس اینجا طلا به طور غیرمستقیم، از طریق سیگنالهایی که به بازار میفرستد، روی آهنآلات اثر میگذارد.
نرخ بهره هم میتواند بخشی از این پازل باشد. وقتی بانکهای مرکزی نرخ بهره را بالا میبرند، قیمت طلا معمولاً افت میکند، چون سرمایهگذاری در آن کمتر جذاب میشود. اما همین افزایش نرخ بهره، هزینه تأمین مالی پروژههای بزرگ را بالا میبرد، پروژههایی که به حجم زیادی آهنآلات نیاز دارند. در نتیجه، تقاضا برای این کالای صنعتی کم میشود و قیمتش ممکن است کاهش یابد. این یک نمونه دیگر از ارتباط غیرمستقیم است که نشان میدهد طلا و آهنآلات، حتی اگر مستقیماً با هم حرف نزنند، از طریق کانالهای اقتصادی به هم گوش میدهند.
تورم هم نمیتواند نادیده گرفته شود. وقتی قیمت طلا بالا میرود و این افزایش با تورم همراه است، هزینههای تولید در همه بخشها، از جمله صنعت فولاد، افزایش مییابد. مثلاً اگر قیمت انرژی یا مواد اولیه به دلیل تورم گرانتر شود، کارخانههای تولید آهنآلات این هزینه را به مشتری منتقل میکنند و قیمت میلگرد و فولاد بالا میرود. در این حالت، طلا به عنوان یک شاخص تورمی عمل میکند که میتواند به ما بگوید در بازارهای صنعتی چه خبر است.
اما این ارتباط همیشه یکطرفه یا قابل پیشبینی نیست. گاهی ممکن است قیمت طلا بالا برود، اما تقاضا برای آهنآلات به دلایل دیگر، مثل سیاستهای دولتی یا رشد سریع یک اقتصاد نوظهور، همچنان قوی بماند. اینجا دیگر نمیتوان گفت که طلا به تنهایی تعیینکننده است. در واقع، این رقص بین طلا و آهنآلات بیشتر به یک دیالوگ پیچیده شبیه است تا یک دستور یکجانبه.
حالا که فهمیدیم طلا و آهنآلات از چه راههایی به هم وصلاند، میتوانیم سراغ پیشبینی قیمت برخی محصولات خاص برویم، مثل میلگرد که یکی از پرکاربردترین انواع آهنآلات در ساختوساز است. برای این کار، باید نوسانات طلا و دلار را با هم در نظر بگیریم، چون این دو مثل دو بال یک پرنده عمل میکنند که گاهی با هم پرواز میکنند و گاهی در جهت مخالف.
اول از دلار شروع کنیم، چون تأثیرش روی میلگرد خیلی ملموستر است. اگر ارزش دلار بالا برود، هزینه واردات مواد اولیه مثل سنگ آهن یا حتی میلگرد آماده افزایش مییابد، به خصوص برای کشورهایی که به خارج وابستهاند. این یعنی تولیدکنندگان یا باید هزینه بیشتری بپردازند یا قیمت را بالا ببرند تا سودشان حفظ شود. از طرف دیگر، اگر دلار ارزان شود، این فشار کم میشود و ممکن است قیمت میلگرد پایین بیاید، البته به شرطی که عرضه هم زیاد باشد. اما وقتی نوسانات دلار شدید میشود، داستان فرق میکند. در این حالت، تولیدکنندگان ممکن است محتاط شوند و تولید را کم کنند یا قیمت را بالاتر ببرند تا از ریسک ارزی در امان بمانند.
حالا طلا را وارد معادله کنیم. وقتی قیمت طلا بالا میرود، معمولاً یعنی دنیا در وضعیت آشوب است. در این شرایط، تقاضا برای ساختوساز ممکن است کم شود، چون سرمایهگذاران پولشان را از پروژههای بلندمدت بیرون میکشند و به سمت طلا میبرند. این کاهش تقاضا میتواند قیمت میلگرد را پایین بیاورد. اما اگر این افزایش قیمت طلا با تورم همراه باشد، هزینه تولید میلگرد بالا میرود و قیمتش ممکن است افزایش یابد. پس اینجا دو نیرو در جهت مخالف کار میکنند: یکی قیمت را پایین میکشد (کاهش تقاضا) و دیگری بالا میبرد (افزایش هزینه). این پیشبینیها نشان میدهد که هیچ جواب سادهای وجود ندارد و همه چیز به شدت و زمانبندی این نوسانات بستگی دارد.
فولاد هم مثل میلگرد یک کالای کلیدی در صنعت است، اما دامنه کاربردش گستردهتر بوده و پس پیشبینی قیمتش هم به همان اندازه مهمتر است. اینجا هم مثل قبل، دلار و طلا بازیگران اصلیاند، اما با کمی تفاوت در جزئیات.
دلار تأثیر عمیقی روی فولاد دارد. اگر ارزشش بالا برود، هزینه خرید سنگ آهن، زغالسنگ و آلیاژهای مورد نیاز برای تولید فولاد افزایش مییابد. این یعنی کارخانههای فولادسازی یا باید این هزینه را جذب کنند، که به سودشان ضربه میزند، یا آن را به قیمت نهایی اضافه کنند. در مقابل، کاهش ارزش دلار میتواند این فشار را کم کند و اگر تقاضا قوی باشد، قیمت فولاد را پایین بیاورد. اما وقتی دلار نوسانات شدیدی دارد، ریسک ارزی وارد بازی میشود و تولیدکنندگان ممکن است با احتیاط بیشتری عمل کنند، مثلاً تولید را محدود کنند یا قیمت را بالا ببرند تا از ضرر در امان بمانند. طلا هم از زاویه دیگری وارد میشود. وقتی قیمتش بالا میرود و این با بیثباتی همراه است، تقاضا برای فولاد در صنایع بزرگ مثل خودروسازی و زیرساختها ممکن است کم شود. این کاهش تقاضا میتواند قیمت را پایین بیاورد.
پیشبینی ورق گالوانیزه هم مثل بقیه محصولات آهنی، به نوسانات طلا و دلار گره خورده است، اما با کمی پیچیدگی بیشتر، چون تولیدش مراحل بیشتری دارد. ورق گالوانیزه از فولاد ساخته میشود و بعد با روی پوشانده میشود. اگر دلار گران شود، هزینه خرید فولاد خام و روی (که معمولا وارداتیاند) بالا میرود. این یعنی تولیدکنندگان یا باید این افزایش را تحمل کنند یا قیمت ورق را بالا ببرند. در مقابل، کاهش ارزش دلار میتواند هزینهها را کم کند و اگر تقاضا خوب باشد، قیمت را پایین بیاورد.
حالا که این همه راه را با هم طی کردیم و به این نقطه رسیدیم، وقتش است که با نگاهی دقیقتر به شرایط فعلی، تصمیم بگیریم پولمان را کجا بگذاریم: طلا یا آهنآلات؟ برای اینکه بتوانیم انتخاب درستی داشته باشیم، باید ببینیم چه اتفاقاتی در جریان است، هم در ایران و هم در سطح جهانی، چون هیچکدام از اینها در خلأ عمل نمیکنند. در ماهای اخیر شاهد رشد طلای جهانی بودیم و دلار در ایران هم رشد داشته؛ این دو سرنخ مهماند، پس بیایم با هم این پازل را بچینیم و ببینیم به کجا میرسیم.
اگر نگاهی به بازار جهانی بیندازیم، میبینیم که قیمت طلا واقعاً رو به بالاست. تا همین امروز طلا در بازارهای بینالمللی رشد قابل توجهی داشته و هر اونس حدود 2600 دلار حالا به بالای 2800 دلار هم نزدیک شده. چرا این اتفاق افتاده؟ بخشیاش برمیگردد به بیثباتیهایی که دنیا را تکان داده؛ از تنشهای جنگ اوکراین و روسیه گرفته تا نگرانیهای اقتصادی در آمریکا و اروپا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. وقتی دنیا به هم میریزد، مردم و سرمایهگذارها دنبال جایی امن میگردند و طلا همیشه آن پناهگاه مطمئن بوده. حالا در ایران چه خبر است؟ با بالا رفتن دلار، ارزش ریال پایین میآید و مردم برای حفظ داراییشان بیشتر به طلا روی میآورند. این یعنی تقاضا برای طلا در داخل هم زیاد شده، چه برای سکه و چه برای شمش.
وقتی قیمت طلا بالا میرود، معمولاً یعنی انتظارات تورمی هم زیاد شده. در ایران، با توجه به رشد دلار که احتمالاً به خاطر تحریمها، مشکلات صادرات نفت، یا سیاستهای داخلی است، این تورم خودش را در همه چیز نشان میدهد، از نان و گوشت گرفته تا مصالح ساختمانی. اما اینجا یک نکته مهم است: طلا فقط یک دارایی برای حفظ ارزش است، نه چیزی که سود عملیاتی مستقیم بدهد. یعنی اگر الان طلا بخریم، میتوانیم مطمئن باشیم که پولمان در برابر افت ارزش ریال محافظت میشود، ولی قرار نیست از آن درآمد روزانه یا سود صنعتی بگیریم. اینجاست که آهنآلات وارد میدان میشوند و باید ببینیم آنها چه حرفی برای گفتن دارند.
آهنآلات داستانی متفاوت دارند. اینها کالاهای صنعتیاند، چیزهایی که توی دست مردم نمیچرخند، بلکه در کارخانهها و پروژهها مصرف میشوند. حالا که دلار در ایران بالا رفته، هزینه تولید این محصولات هم بیشتر شده، چون بخشی از مواد اولیه، مثل سنگ آهن یا آلیاژها، یا مستقیم وارد میشوند یا قیمتشان به دلار وابسته است. از طرف دیگر، قیمت جهانی سنگ آهن هم از ابتدای 2025 حدود 3.5 درصد رشد کرده، که نشان میدهد بازار فلزات هم بیتحرک نیست. (یک سایت معتبر در این مورد) اما یک تفاوت بزرگ اینجاست: آهنآلات به تقاضا حساساند. اگر پروژههای ساختمانی و صنعتی در ایران یا دنیا زیاد باشند، قیمتشان بالا میرود، ولی اگر رکود باشد، حتی با دلار گران، ممکن است قیمتشان افت کند.
آهنآلات میتوانند در صورت رونق اقتصادی سود بیشتری بدهند، چون مستقیم به چرخه تولید وصلاند. مثلاً اگر تحریمها کم شوند یا اقتصاد جهانی راه بیفتد، تقاضا برای آهنآلات میتواند جهش کند و قیمتشان را حسابی بالا ببرد. پس اینجا باید بپرسیم: شما دنبال چه هستید؟ امنیت کوتاهمدت یا سود بلندمدت؟ اگر دنبال سود کوتاهمدت هستید، باید ببینید الان کدام بازار داغتر است. اگر بلندمدت فکر میکنید، طلا ثبات بیشتری دارد، اما آهنآلات میتوانند با رشد اقتصاد سود بیشتری بدهند. پس چشمتان را باز نگه دارید، اخبار را دنبال کنید و با توجه به شرایط روز تصمیم بگیرید. دنیا پر از غافلگیری است و هیچکس نمیتواند صددرصد بگوید چه میشود.